در حال حاضر، اگر در مصاحبه با طراحان محصول بپرسید که کتابهای پیشنهادی آنها در مورد طراحی تجربه کاربری یا طراحی محصولی چیست، حتما یکی از دو کتاب Don’t Make Me Think یا Design of Everyday Things را معرفی خواهند کرد. اما این نشان دهنده آن است که این افراد اطلاعات کمی در ارتباط با طراحی محصول دارند. البته این به معنی آن نیست که این کتابها بد هستند اما آن کتابها در زمان خود از بهترین منابع بودهاند، زمانی که دانش خیلی کمی درباره اهمیت و نقش طراحی وجود داشت و طراحی به صورت عمده توسط توسعهدهندگان و با حداقل درگیری کاربر انجام میشد.
آن کتابها اولین و بهترین استانداردهای اساسی را ارائه دادند، اما این استاندادها به حدود ۲۰ سال قبل برمیگردند! (با توجه به اینکه، این کتابها در طول سالها بروز و ویرایش شدهاند اما هسته اصلی آنها تقریبا به همان صورت باقی مانده است)
همچنین بعضی از طراحها نسبت به کتابها بیاعتنایی میکنند، با بهانه مشغولبودن به کار، یادگیری مسائل تئوری را ساده میانگارند و اعتقاد دارند تمرین به وسیلهی انجام کار بهتر از یادگیری تئوری است. در حالی که این بزرگترین اشتباه است.
یا در کنار این مسائل، منابع مختلفی همچون پادکستها، وبلاگها و … را بهتر از کتاب میدانند، اما مسئلهای که در اینجا مطرح است اینست که “یک کتاب میتواند در عمق بیشتر از آنچه هر پادکست یا نوشته وبلاگی قادر به انجام آن است، به توضیح موضوعی بپردازد، حداقل اگر کتاب خوبی باشد”.
قبول داریم که برخی از کتابها نیز، موضوعات با ایدههای تکراری را بیجهت در چند ده صفحه جای دادهاند، در حالی که میتوانند بدون از دستدادن قسمتهای مهم، در یک نوشته وبلاگی یا پادکست گنجانده شوند. به همین دلیل، ۴ مورد از کتابهای مهم را، در ادامه در اینجا لیست کردهایم، با ما همراه باشید.
(زمان حدودی مطالعه: ۱۰ دقیقه)