از زمان پیدایش انسان خردمند یا همان “هومو ساپینس”، زبان به عنوان عاملی برای ایجاد ارتباط و انتقال مفاهیم بین انسانها شکل گرفته است. زبان طی این سالها دائما در حال تغییر و تکامل بوده اما هدف اصلی آن که ایجاد ارتباط و انتقال مفاهیم است، تا کنون تغییر نکرده است. در واقع انتقال مفاهیم و ایجاد ارتباط از اهمیت بهسزایی برخوردار بودهاست.
امروزه نیز با پیشرفت و گسترش تکنولوژی، انتقال مفاهیم دستخوش تغییر شده و اشکال گوناگونی به خود گرفته است؛ اما سادهترین ابزار آن یعنی زبان و گفتار همچنان پابرجا مانده است. این پیشرفت و گسترش باعث شده است که انتقال مفاهیم نیز سختتر شده و نیازمند ابزارهای جدیدتر باشد که موجب تسهیل این انتقال شود.
در دنیای هنر، طراحی و دیزاین نیز با توجه به ماهیت انتزاعی و توصیفی آن، انتقال مفاهیم به روش زبانی (گفتاری و نوشتاری) امری سخت و نسبتا پیچیده است که میتواند موجب گمراهی مخاطب و انتقال ناقص یا نادرست مفاهیم شود. از این رو هنرمندان و طراحان از “اسکچ” برای انتقال مفاهیم استفاده میکنند تا در کنار توصیف زبانی آن، بتوانند از توانایی مغز در تحلیل و توصیف دادههای بصری استفاده کرده و به دقیقترین شکل ممکن به انتقال اطلاعات و مفاهیم بپردازند.
اسکچ به عمل طراحی دستی خام و سریع و ترسیم پیرامونی اشیا گفته شده و به عنوان سریعترین و سادهترین راه بیان بصری در طراحی شناخته میشود. اما همین طرح خام و سریع میتواند با وسواس و صرف زمان فراوان همراه شده و تبدیل به یک طرح کامل شود؛ یا با ترس و عدم اعتماد به نفس دیزاینر در استفاده از آن، کنار گذارده شده و نادیده گرفته شود. از این رو چگونگی انجام آن و میزان جزئیات آن میتواند برای دیزاینر چالش برانگیز باشد.
در دنیای طراحی دیجیتال نیز که تولید محصول نیازمند ایجاد ارتباط مفید و موثر بین متخصصانی از گروههای مختلف مانند برنامهنویسها، مدیران محصول و سهامداران است، استفاده از اسکچ میتواند در انتقال مفاهیم بسیار تاثیرگذار و تسهیل کننده باشد.
در این مقاله، نویسنده به بیان تجربیات خود در استفاده از این روش انتقال مفهوم، شرح ویژگیها و بایدها و نبایدهای آن میپردازد.