سالهای اول دانشگاه بود که از روی بیحوصلگی و کنجکاوی در کارگاه شعر کانون فرهنگی ثبت نام کردم و آنجا بود که برای اولین بار اصطلاح فضاهای سفید را برایم توضیح دادند: « … فضاهای سفید بدون نوشته که مخاطب آن را میخواند و این یعنی سفیدخوانی» و با این جملهی مبهم ادامهاش دادند: « حذف کردن شعر را میسازد.»
بعدها که سادگی باشکوه آثار دیتر رامس (Dieter Rams) مرا به وجد میآورد و پیش از شروع هر طرحی بالای برگه مینوشتم: کمتر بیشتر است (Less is More) به حق خودم را از پیروان درستکار و وفادار مینیمالیسم تلقی میکردم و با این کار تن هر طراح مینیمالیست واقعی را در گور و بیرون از آن میلرزاندم؛ مینیمالیسم برای من همانطور که از کارگاه شعر به یاد میآوردم تنها معادل بود با حذف تا رسیدن به سادگی و هر وقت طرح یا محصولی به اصطلاح مینیمال را به دست کسی میدادم و آن را نمیفهمید، به نظر من این او بود که نقش خودش را در خواندن فضاهای سفید به خوبی ایفا نمیکرد.
ناکارآمدی بیشمار طراحیِ به اصطلاح مینیمال بالاخره به من نشان داد که یک طراحی مینیمال تنها «ساده» نیست و مینیمالیسم نیز تنها به معنای «حذف کردن» نیست. در واقع آنچیزی که طراحیهای من و طراحانی که تنها به دنبال سادگی و فضاهای سفید بسیار هستند از آن غافل شدهاند هدف از این سادهسازی و حذف کردنهاست، یعنی صراحت.
در یک طراحی مینیمال اجزای اضافی، پیچیدگیها و تزئینات کنار گذاشته میشود و در مقابل بر استقلال هر جزئی که باقی میماند و وضوح عملکرد آن تاکید میشود. آنچیزی که یک طراح در انتخاب اجزایی که کنار میگذارد و آنهایی که نگه میدارد باید در نظر داشته باشد همین وضوح و صراحت است؛ او نباید بگذارد سادگی، ابهام بیافریند.
میتوان برداشت من از کارگاه شعر سالهای اول دانشگاه را به این شکل تصحیح کرد و به دنیای طراحی تعمیم داد؛ فضاهای سفید اجزایی بدون محتوا در طراحی هستند که تضاد ایجاد کرده و ضمن ایجاد استقلال در عناصر اصلی آنها را برای مخاطب واضح میسازند؛ حذف کردن هر آنچیزی که درک مخاطب را کاهش داده ، عملکردها را مبهم ساخته و سردرگمی ایجاد میکند محصول مینیمال را میسازد.
برای مطالعه بیشتر در زمینه طراحی مینیمال و راههای دستیابی به آن پیشنهاد میکنم به این مقاله مراجعه کنید و از مثالهای تصویری آن لذت ببرید.