به قطعه موسیقی مورد علاقهتان فکر کنید، فراز و فرودها، سکوتها و نحوهی تفکیک بخشهای مختلفش را به یاد بیاورید، آنچه الان در ذهن دارید یکی از نزدیکترین تشبیهها به تایپوگرافی محسوب میشود. همان ویژگیای که نتها را به یک قطعه موسیقی تبدیل میکند، متن را نیز در قالب تایپوگرافی ریخته و شکل میدهد، این ویژگی داشتن «ریتم» است.
بیش از ۹۰ درصد از محتوای موجود در فضای دیجیتال را متنها تشکیل میدهند اما اکثر اوقات ما طراحان کمترین زمان را برای شکل دادن به فونت و تایپوگرافی در محصولات دیجیتال اختصاص میدهیم، به نظرتان چرا؟
رنگ، عکس، شکل و الگوهایی که آنها را کنار هم قرار میدهند برای ما هویت بصری مشخصی دارند. در مقابل اما کار اصلی یک نوشته رساندن یک مفهوم است، پس در ذهن تازهکارِ ما مهمترین ویژگی آن باید خوانا بودن باشد، مگر نه؟ به طور کلی شاید، اما کاربر در فضای دیجیتال متنها را نمیخواند!
کاربر متون را در کنار تمام اجزای دیگر یک صفحه و در قالبی بصری و نه مفهومی میبیند، به قولی آنها را اسکن میکند. به همین خاطر محتوای نوشتاری در یک محصول دیجیتال کاربردی وسیعتر از رساندن پیام دارد، یا حداقل میتوان گفت این اولین کاربردش نخواهد بود. در اینجاست که تایپوگرافی ابزار قدرتمندی برای استفاده از پتانسیل تصویری متن در اختیار ما میگذارد.
تایپوگرافی از جزییترین تا کلیترین لایههای بصری یک متن به آن ریتمی بصری میبخشد ؛ از فواصل میان هر دو حرف در یک کلمه تا تفاوت اندازه و فاصله میان عناوین و بدنهی نوشته.
همچنین با دیدن متون به عنوان عناصر بصری راحتتر میتوانیم آنها را با اشکال، عکسها و الگوهای به کار رفته در طراحی هماهنگ کنیم.
راههای ایجاد این هماهنگیها و توضیحاتی در رابطه با اصول تایپوگرافی را در این مقاله بخوانید.
برای مشاهده مطالب بیشتر میتوانید از وبلاگ آکادمی دیزاین دیدن کنید.