خیلی اوقات، ما طراحان تجربه کاربری به این فکر میکنیم که نیازهای کاربران چه چیزی است و چگونه میتوانیم برایشان بهترین و پربازدهترین محصول را طراحی کنیم، به این شکل که کارشان به راحتی انجام شود، به اپلیکشین عادت کنند و مجددا به سراغ آن بیایند.
این دید درست است که کاربران و زمان مصرف شده آنها در برنامهای خاص، یکی از دلایل اصلی پیشرفت یک کسب و کار است و این هم درست است که نیاز کاربران باید سریع و با کیفیت بالا برطرف شود تا به استفاده مجدد ترغیب شوند، اما آیا این دید و مدل تصمیمگیری همیشه درست است؟
اخیرا با موضوعی به نام تفکر محصولی آشنا شدم. این تفکر به ما یاد میدهد که یک طراح نه تنها باید تلاش کند تا نیازهای کاربر را برطرف کند، بلکه باید بتواند مشکلات خاصی که یک بیزینس در زمینههای مربوط به طراحی دارد را مشاهده نموده و برای رفع آن مشکلات نیز تلاش کند. یعنی طراحان در این متد باید بتوانند مشکلات کاربران را به شکلی حل کنند که با نیاز کسب و کارها هم سو باشد.
به زبان دیگر در تفکر محصول به تجربه کاربران به شکل یک بسته کلی نگاه میشود و به اندازه طراحی بصری روی جزییات دقت نمیشود، از طرفی نیازهای کسب و کار در نظر گرفته میشود و طراحان تلاش میکنند پاسخهایی را پیدا کنند که با هر دوی آنها همسو باشد.
در تفکر محصولی جزییات و موضوعات حایز اهمیت دیگری نیز وجود دارد که طراحان لازم است با آنها آشنا باشند، برای یادگیری بیشتر این مقاله را مطالعه کنید.
(زمان حدودی مطالعه: ۵ دقیقه)