«هر کار به اندازهی زمانی که برای آن تخصیص داده شده طول میکشد.»
قانون پارکینسون مفهومی رایج در مدیریت است. نام آن از نام تاریخدان انگلیسی سیریل نورثکوت پارکینسون گرفته شده که در سال ۱۹۵۵ در مقالهای طنزآمیز در اکونومیست به این قانون اشاره کرده است.
این قانون زمینهی گسترش بیرویه بوروکراسی را بیان میکند. از دید این قانون هر کار تا زمانی که برای آن تعیین شده طول میکشد و این مدت ارتباط چندانی با میزان و ماهیت کار ندارد.
این نحوه عمل در سازمانها رخ میدهد و بوروکراسیها بدون گسترش اهدافشان، خود گسترش مییابند.
گاهی اوقات دقت کردهایید که هنگام انجام دیزاینی که به دقایق ۹۰ آن رسیده، تازه ایدهها به سراغتان میآیند و بهرهوری لازم به اوج خود میرسد؟! اما چه فایده که به پایان مهلت آن کار رسیدهاید و دیگر فرصتی نیست.
اینکه هر قسمت از وظیفه یا کار باید محدودیت زمانی داشته و انتهای آن بسته باشد به این دلیل است که انسان با تعصبها و ناهنجاریهای شناختیای که دارد در پیشبینی و تخمین زدن، بسیار بد عمل میکند. به نظر میرسد برای انجام کاری چه یک هفته وقت گذاشته شود و چه یک روز، ما آن را تا نزدیک موعد مقرر آن انجام نمیدهیم. پس بهتر نیست که زمان مناسب و لازم را برای آن در نظر بگیریم؟
البته این بدان معنی نیست که شما به عنوان مثال یک اپلیکیشن بزرگ را در یک روز به صورت کامل ببندید که نتیجه جز فاجعه چیزی نخواهد بود.
باید یک تعادل مناسب بین حجم کاری که در حال انجام آن هستیم و زمان مورد نیاز آن ایجاد کنیم و چه بهتر که این زمان به اندازههای کوچکتر تقسیم شوند تا به کلیات نتایجی که نیاز داریم سریعتر برسیم و درصورت شکست، لااقل زمان زیادی را هدر نداده باشیم.
فکر میکنم برای واکاوی بیشتر این موضوع، خواندن مقاله ای در اینجا راهگشا باشد:
پ.ن: خوشحال میشویم که تجربیات خود را در مورد مدیریت زمان با ما در زیر همین پست در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.
(زمان حدودی مطالعهی مقاله: ۶ دقیقه)