ما به عنوان کاربران سرویسهای مختلف، زمان زیادی را صرف یادگیری کار با آنها میکنیم و طبعا پس از مدتی آنها را فرا میگیریم. زمانی که صرف میکنیم معمولا صرف آموختن محل تقریبی دکمهها میشود و اینکه هر پروسهای را چگونه بعد از مدتی بدون گشتن و حتی فکر کردن انجام دهیم. درواقع ذهن انسان عاشق این میانبرهای کوچک است.
از آنجایی که یکی از پیشروترین صنایع در زمینه تربیت رفتار و الگوهای کاربران، صنعت تبلیغات است، واضح است که در این زمینه مطالعات و تحقیقات بسیاری صورت گرفته و از نتایج بدست آمده برای به ثمر نشستن کمپینها، استفاده از Assetهای ضروری و هدر ندادن وقت روی بخشهاییست که به نتیجه خوبی متنهی نمیشوند.
وقتی به عنوان یک طراح، برای یک محصول یا سرویس، لندینگ طراحی میکنید، یکی از بزرگترین نگرانیها و چالشهای شما، سیستم هدایت کاربران است.
آیا کاربر خط داستانی لندینگ را همانطور که من طراحی کردم پیش میگیرد؟
آیا روی باتن «ثبتنام» زمانی که من خواستهبودم کلیک میکند؟
چرا پس از ورود به مرحله ثبتنام، ثبتنام خود را به انتها نرساند؟
و سوالهای مهم دیگری که در ذهن هرکسی نقش میبندد.
مفهومی که در مقاله پیش رو به آن پرداخته میشود، Conversion Rate یا «نرخ تبدیل» است. نرخ تبدیل درواقع معیار موفقیت کمپین شماست. طبیعتا هرچه میزان نرخ تبدیل کمپین شما بیشتر باشد، کاربران راحتتر به مسیری که شما برای آنها ترسیم کرده بودید، دست یافتهاند.
در مقالهای که Khalid Salah در Marketing Land منتشر کرده، به عوامل بیشتر شدن نرخ تبدیل پرداخته. رعایت این اصول نه تنها در لندینگها، بلکه در تمامی طرحهایی که انجام میدهیم میتواند مورد استفاده قرار گیرد.