انسان برای دریافت اطلاعات از محیط پیرامون خود به اندامهای حساسی از قبیل چشم، گوش و بینی مجهز شده است. هر یک از این اعضا بخشی از یک سیستم حسی است که ورودیهای حسی را دریافت و آنها را به مغز انتقال میدهد. یکی از چالشهای بزرگ محققین و دانشمندان حوزه روانشناسی، توضیح چگونگی فرآیندی است که طی آن مغز انسان این دادههای دریافتی را به تجربه ادراکی تبدیل میکند.
یکی از نظریههای معتبر در این راستا، نظریه “پردازش بالا به پایین” است که طبق آن مغز انسان دادههای دریافتی از طریق ارگانهای حسی را که اغلب برای فرد مبهم است، با استفاده از اطلاعات شناختی ناشی از تجارب گذشته و دانش ذخیره شده تفسیر کرده و تبدیل به درک محیط پیرامون میکند. این فرآیند در درک محیط پیرامون “ادراک بصری” نامیده میشود.
مکتب “گشتالت” یکی از شناختهشدهترین مکاتب روانشناسی است که چگونگی ادراک بصری توسط مغز ما را توضیح میدهد. طبق این نظریه، کلِ چیزی، متفاوت از مجموع اجزای آن است. مفهوم گشتالت به زبان ساده یعنی ذهن انسان برای درک پدیدهها، آنها را به صورت یک کل دریافت میکند. به بیان دیگر، با استناد به اصول گشتالت، ذهن در نگاه نخست به جای درک جزء به جزء یک تصویر، در صدد است که یک کلیت از آن ارائه دهد. همین امر سبب میشود، برای مثال هنگامی که به ابرها نگاه میکنیم، یک تکه ابر را به شکل یک اسب ببینیم و یا هنگامی که به بافت تنه یک درخت نگاه میکنیم، چهره یک انسان را در آن ببینیم.
از آنجا که زمان ظهور این نظریه مصادف با دوران اوج هنر مدرن است، از همان ابتدا به حوزه طراحی وارد شده و تاکنون جایگاه مهمی در هنر داشته است. شناخت چگونگی عملکرد مغز انسان در ادراک بصری، تاثیر بهسزایی در طراحی داشته و به شناخت تاثیر المانهای بصری در موقعیتها و شرایط مختلف کمک خواهد کرد. با تکیه بر اصول گشتالت، میتوان مفاهیم و معانی مورد نظر را به صورت مؤثرتر و بهتر به مخاطب منتقل و درک مخاطب از محصول را به هدف مورد نظر نزدیکتر کرد.
پس با ما همراه باشید تا در این مقاله با اصول گشتالت و کاربرد آن در دیزاین آشنا شویم.