همین چند وقت پیش بود که تغییر لوگوی قدیمی کافه بازار موجی از انتقادات را در فضای مجازی برانگیخت و بسیاری از کاربران را خواسته یا ناخواسته با خود همراه کرد، پیش از این تغییر لوگوهای اسنپ و تپسی هم چنین فضایی را ایجاد کرده بود. نمونههایی مشابه کم نیستند و این تغییر آخرین تغییر نخواهد بود. اما چرا شرکتهای بزرگ با وجود آگاهی از مقاومت کاربران در برابر تغییر و همه هجمههای احتمالی بازهم ریسک بازآفرینی برند (rebranding) را میپذیرند و خود را در معرض قضاوتها و گاهی تمسخر کاربرانشان قرار میدهند؟
به طور کلی برندسازی و باز طراحی برند همیشه نیاز به زمان، تلاش و کمی شانس دارد، بازآفرینی برند فرصتی شگفتانگیز برای شرکتها ایجاد میکند، تا پیوند خود را با مشتریانشان قویتر کرده و ذهنیت آنها در مورد برندشان را بهبود دهند و از سوی دیگر با جذب مشتریان جدید، سهم بیشتری از بازار را بهدست آورده و از رقبای خود پیشی بگیرند. همه این تغییرات مثبت تاثیر بسیار خوبی در جایگاه و موقعیت برند دارند اما همیشه اینطور نیست و گاهی شرکتها نهتنها بازخورد مثبتی از انجام آن دریافت نمیکنند بلکه بهجای رسیدن به سود بیشتر باعث رکود آنها نیز میشود.
موفقیت در بازآفرینی برند به مهارتهای خلاقانه وابسته نیست بلکه به کیفیت تحقیقات بستگی دارد. تنها زمانی که از نیازهای کاربرانمان به درستی آگاه باشیم میتوانیم آنچه را که آنها نیاز دارند در اختیارشان بگذاریم. عدم آگاهی از نیازهای کاربران یا تصور آگاهی از آنها باعث میشود که این بازآفرینی بدون هدف انجام شود. در یک جمله بازآفرینی بدون تحقیقات جامع و کامل، هدردادن بودجه بازاریابی است.
بارزترین تغییرات مفهومی در یک شرکت با بازطراحی لوگو اتفاق میافتد. تغییر در لوگو بیشتر از سایر تغییرات از سمت کاربران مورد قضاوت قرار میگیرد زیرا کاربران به صورت ملموسی با آن سروکار دارند. اما تغییر لوگو همیشه با مقاومت کاربران روبرو نیست و اگر بر مبنای تحقیقات درست و مطابق با نیازهای کاربران باشد سبب موفقیت برند خواهد بود.
اگر دوست دارید درباره نتایج موفق بازآفرینی برند و بازطراحی لوگو در شرکتهای اپل، Airbnb ،لگو، پیتزا هات و کمیک های DC بیشتر بدانید پیشنهاد میکنم که این مقاله را بخوانید.