بسیاری از سازمانهای بزرگ برای اینکه بیشترین تمرکز را بر نیازهای مشتریان خود داشته باشند و تجربه کاربری بهتری را در اختیار آنها قرار دهند بخشی از سازمان خود را به تیمهای تجربه کاربری و طراحی اختصاص میدهند. اما برای شرکتهای کوچکتر که همچین امکانی را در اختیار ندارند چه اتفاقی میافتد؟
استفاده از مشاورانی برای حل مشکلات مربوط به تجربه کاربری و یا برونسپاری برخی از کارها راه درستی به نظر میرسد ولی قبل از همه اینها بهدست آوردن درک صحیح از محصول یا خدمت و نیز شناخت درست از مشتریان بلقوه اهمیت زیادی برای یک کسبوکار هرچند کوچک دارد.
برای رفع این مشکل برخی از الگوها و چارچوبهای کلی ایجاد شدهاند، شاید این چارچوبها دربرگیرنده همه جزییات نیستند اما با مشخص کردن مسیر کلی به افراد، تیمها و حتی کسبوکارها کمک میکنند تا محصول یا خدمت و مشتریان بلقوه خود را بهتر بشناسند و بتوانند آنها را تا حدی تجزیه و تحلیل کنند.
برای آشنایی بیشتر با این الگوها مقالهای را به شما معرفی میکنیم که نویسنده آن تلاش کرده تا با ارایه یک چارچوب و توضیحاتی در مورد هرکدام از بخشهای آن مسیر اصلی و کلی بررسی تجربه کاربری یک محصول یا خدمت را معرفی کند. عناوین اصلی سرفصلهایی که در این الگو بررسی میشود عبارتند از:
۱- بررسی اهداف
۲- مشخص کردن اهداف تجاری
۳- مسیر کاربر و پرسونا
۴- کار با دادهها
۵- بررسی کاربردپذیری
۶- بررسی دسترسپذیری
۷- بررسی فنی
۸- فرصتها
۹- معیارها
برای استفاده از این چارچوب نیازی نیست که حتما یک طراح باشید و حتی میتوانید برای بررسی کارهای خود نیز از آن استفاده کنید.