تا به حال پیش آمده در جمعی شما را فردی «خلاق» یا دارای خلاقیت بدانند، اما به طرز ناراحتکنندهای هیچ ایدهای نداشته باشید که مبتکرانه به نظر برسد؟
وقتی به عنوان یک طراح (یا هر شغل خلاق دیگری) کار میکنید، آدمها تصور میکنند برای دسترسی به همهی ایدهها و ورودیهای جدید و جالب باید به شما رجوع کنند. متأسفانه، این لکهی ننگی است که به این زودی پاک نمیشود.
حتی اگر چیز دیگری به آدمها آموزش بدهیم، ایجاد آگاهی دربارهی چیستیِ خلاقیت، فقط باعث میشود بیشتر شبیه نابغهی خلاقی به نظر برسید که جواب همه سؤالها را میداند.
پس راهحل چیست؟ ساده است: باید به نیروی کار خلاقی تبدیل شوید که هیچچیز نمیتواند جلوش را بگیرد.
دستکم در حالت ایدهآل این اتفاق میافتد.
اما چه طور این اتفاق میافتد؟ چه طور میشود یاد گرفت نابغهی خلاقی بود، در حالی که مفهوم خلاقیت (بهخودیخود) پر از رمز و راز به نظر میرسد؟ ایدههای خوب از کجا میآیند و چه طور میتوانیم لحظههای بیشتری احساس کنیم در ذهنمان چراغی روشن شده؟
خب خوانندگان عزیز، اینجاست که این راهنمای جیبی کوچک به کار میآید. این راهنما خلاصهای مختصر (اما کاربردی) از تمام سالهایی است که دربارهی موضوع خلاقیت مطالعه و تحقیق کردهام.
خوشبختانه، به لطف این راهنما، خلاقیت در شرایطی که از شما خواسته میشود خلاق باشید به اندازهی گذشته پیچیده نیست.
هر وقت شک دارید یا با فرایند خلاقیت مشکلاتی دارید، به این راهنمای کوچک مراجعه کنید و ایدهها و تکنیکهای مربوط را دنبال کنید تا فرایند خلاقیتتان را بهبود بخشید.
استفاده از این راهنما در زندگی (و سلامت عقلی) من تفاوت قابلتوجهی ایجاد کرده.
همه آنچه نیاز دارید ISIIVE است
همه فرایند خلاقیت در یک مخفف کوتاه و ساده خلاصه میشود: ISIIVE
ISIIVE مخفف این کلمات است:
- بینش (Insight)
درک مشکلی که پیش آمده
- اشباع (Saturation)
جذب اطلاعات و الهامها
- نهفتگی (Incubation)
اجازه دادن به ذهن برای اینکه ایدهها را کنار هم بگذارد
- روشنایی (Illumination)
کلیشهی روشن شدن چراغ در ذهن
- سنجیدن (Verification)
محدود کردن راهحلها و به راه انداختن کارها
- اکتشاف (Exploration)
عمیقتر شدن در ایدهها و راهحلها
مخفف ISIIVE مجموع نظریههای میهای چیکسِنتمیهایی (Mihaly Csikszentmihalyi) و بتی ادواردز (Betty Edwards) است. هر دو نویسندههایی هستند که خواندن کتابهایشان را به شدت پیشنهاد میکنم.
ISIIVE در درک چگونگی کارکرد فرایند خلاقیت و استفادهی بهینه از آن، نقطهی روشنی بوده است.
(من جرئت میکنم بگویم) بدون شکست خوردن نتیجه میدهد.
مثل همهی نظریهها، ISIIVE هم انعطافناپذیر نیست و با استفاده از آن به روش منحصربهفرد خودتان و بر اساس زمینه کارتان و کاری که به آن مشغول هستید در این فرایند پیش میروید.
البته بعد از اینکه از خود این فرایند آگاه شوید، هر بار که کاری خلاقانه را آغاز کنید این فرایند را تشخیص میدهید.
با بینش شروع میشود
بینش درک مشکلی است که پیش آمده (با جزئیات کامل).
قبل از اینکه خلاقیت شروع شود، باید از خودتان بپرسید قصد دارید چه چیزی را تغییر دهید، به چه چیزی ارزشی اضافه کنید یا چه مشکلی را برطرف کنید. فقط بعد از اینکه مشکل را تشخیص دادید، میتوانید دربارهی آن سؤالهایی را مطرح کنید و بینشی به وجود بیاورید.
بینش مرحلهای تحلیلی است، پس اگر جوابهایی را که دنبالشان هستید بلافاصله پیدا نمیکنید ناامید نشوید. در عوض، روی پرسیدن سؤالهای بیشتر تمرکز کنید.
هر چه سؤالهای بیشتری بپرسید، به فرضهای بهتری میرسید و در نتیجه بینش بهتری نسبت به مسئلهی پیش آمده پیدا میکنید.
در واقع، هیچ سؤال احمقانهای وجود ندارد. پس اگر دربارهی چیزی کنجکاوید سؤال بپرسید.
در ادامه با هم یک مسئلهی رابط کاربری (UI) /تجربهی کاربری (UX) را با استفاده از ISIIVE بررسی میکنیم.
مشکل
باید فرایند خریدی طراحی کنیم که نرخ ترک سبد خرید در آن پایینتر باشد. در حال حاضر، افراد فرایند خرید را خیلی زود ترک میکنند و این بر درآمد و مقیاسپذیری ما تأثیر میگذارد.
سؤالهای نمونه
به یاد داشته باشید که هر چه قدر بیشتر سؤال بپرسید، بینش شما بهتر میشود. در فهرست زیر، میبینید که اولین سؤالها بدیهیاند، اما هر چه پیش بروید جالبتر میشوند.
- چرا مشتریان زود فرایند را ترک میکنند؟
- چه زمانی مشتریان فرایند را ترک میکنند؟
- چه مدت زمانی را صرف انجام این فرایند میکنند؟
- آیا در این فرایند مسئلهای وجود دارد که اثر نامطلوبی داشته باشد؟
- آیا فرایند برای مشتریان خیلی طولانی است؟
- آیا فرایند برای مشتریان معنیدار است؟
- آیا مشتریان مناسبی مشغول انجام این فرایند هستند؟
- آیا اطلاعات کافی برای به پایان رساندن این فرایند دارند؟
- آیا نحوهی پرداخت فرایند مشکلی دارد؟
- آیا کاربر در این فرایند دائماً با خطایی مشخص مواجه میشود؟
- آیا کالا خیلی گران است؟
- مشتریانمان عادت دارند چه نوع فرایندی را مشاهده کنند؟
- آیا روند خرید بخصوصی است که مشتریان ما به آن عادت دارند؟
- آیا فرایند خرید ما در مقایسه با فرایند خرید استاندارد عجیب است؟
با سؤال پرسیدن، شروع میکنیم به گشتن دنبال جواب سؤالها و وقتی به دنبال جواب سؤالها میگردیم، میتوانیم فرایند اشباع را شروع کنیم.
بعد به بخش اشباع میرسیم
اشباع فرایند تحقیق و کشف راههای بالقوه برای حل مشکلات است.
در مرحله اشباع، تا حد ممکن به دنبال اطلاعات میگردید تا مشکل را حل کنید و جواب سؤالهایی را که در مرحلهی بینش مطرح کردهاید بیابید.
چه طور این اطلاعات را پیدا میکنید؟ تحقیق، تحقیق و تحقیق.
در حالت معمول، فرایند اشباع گشتن، مطالعه، جستجوی گوگل و ایجاد مجموعهای از یادداشتها را در برمیگیرد که به مشکل مطرح شده مربوط باشند.
ایدهی اصلی مرحلهی اشباع این است که ذهنتان را پر کنید از ایدههای بالقوهی جدید.
اهمیتی ندارد که این کار را با بررسی رقیب انجام میدهید، یا ایجاد مجموعهای در پینترست یا ذخیره کردن مقدار بسیار زیادی گرافیک قابل حمل در شبکه.
آنچه مهم است این است که مشغول انجام تحقیقات مرتبطی با منابع کیفی هستید. اینجا این گفته صادق است که اگر ورودیهای شما غلط و بیکیفیت باشند، خروجی شما هم اشتباه خواهد بود.
هر چه خود را با اطلاعات بهتری اشباع کنید، نتایج و ایدههای نهایی شما بهتر خواهند بود.
نمونه روشهای اشباع
- بررسی رقیبها. افراد و کسبوکارهای دیگر در این صنعت چه میکنند و چرا؟
- بررسی موضوعی. اگر کار شما تجارت الکترونیک است، سایر وبسایتهای تجارت الکترونیک چه میکنند؟
- بررسی تحقیقی و مفهومی. مطالعهی وبسایتهای الهامبخش برای پیدا کردن ایدههای جدید و جالب (مثل Behance، Dribbble، LAPA و DS)
- پرسیدن از دوستان. آیا آنها قبلاً با این مشکل مواجه شدهاند یا نظری درباره آن داشتهاند؟ اگر این طور بوده، چه طور آن را برطرف کردهاند؟
- پرسیدن از اینترنت. اینکه چه تعداد آدم باهوش در توییتر، ردیت (Reddit) و سایر وبسایتهای اجتماعی وجود دارد شگفتزدهتان میکند.
- خواندن مقالهها و نشریههای آنلاین. آیا تحقیقات سطح بالا یا بینشهای جالبی وجود دارد که بتوانید در مواجهه با مشکلتان از آنها استفاده کنید؟
- مطالعه آفلاین. بعضی از ارزشمندترین اطلاعاتی که ممکن است دربارهی طراحی بخوانید فقط در کتابها پیدا میشوند. آنها را بررسی کنید.
- مراجعهی دوباره به کارهای قدیمی. آیا قبلاً این مشکل را برطرف کردهام؟ اگر این طور است، چه طور؟ آیا راهحلهایی که پیدا کردهام به شرایط فعلی هم مربوط میشوند؟
فرایند اشباع محدودیت زمانی ندارد مگر محدودیت زمانیای که خودتان به آن تحمیل میکنید. مرحلهی اشباع ممکن است کوتاه یا جامع باشد.
اما اسم آن به شما راهنمایی میکند. هدف شما این است که تا حد ممکن اطلاعات به دست آورید تا ذهنتان بتواند ایدهها و بینشهای سطح بالا و جدید بیافریند.
نهفتگی باعث میشود اتفاقهای جادویی رخ بدهند
نهفتگی، که معمولاً به آن فراموشی انتخاب شده میگویند، برههی کوچکی از زمان است که ذهن شما در آن با استفاده از اطلاعاتی که در مرحلهی اشباع در اختیارش قرار داده شده ارتباطات (و ایدههای) باکیفیت ایجاد میکند.
برای اینکه مرحلهی نهفتگی اتفاق بیفتد، باید به معنای واقعی کلمه از مشکل دور شوید.
قدم بزنید، به کار دیگری بپردازید یا چیزی بخورید. اگر حسابی گرفتار باشید و بیشازحد از ذهنتان کار بکشید، نهفتگی اتفاق نمیافتد.
تا به حال فکر کردهاید چرا بهترین ایدهها قبل از خواب به ذهنتان میرسند؟
به خاطر نهفتگی.
بیشتر ما تنها وقتی که به خودمان اجازه میدهیم مشغول نباشیم و ایدههایی را بپرورانیم وقت خواب است. میخواهید ایدههای خوبی داشته باشید؟ به فرایند نهفتگی احترام بگذارید.
صرفنظر از اینکه فریلنسر هستید یا طراح تماموقت، اینکه اجازه بدهید ذهنتان به تفکر بپردازد بسیار مهم است.
به یاد داشته باشید لازم نیست چند ساعت یا چند روز را صرف نهفتگی کنید. هر زمانی را که به فکر کردن اختصاص بدهید شما را در مسیر مثبتی به سمت اهدافتان پیش میبرد.
ایدههای سریع برای ایجاد فرصتهایی برای نهفتگی
- 30 دقیقه پیادهروی کنید
- ورزش کنید
- برای ناهار یا شام بیرون بروید
- قهوه بنوشید
- بنشینید و خطخطی کنید
- ظرفهای کثیف را بشویید
- زمین را جارو یا جاروبرقی بکشید
- حمام کنید
- با یک استراحت کوتاه سرحال شوید
- ناهار یا شام بپزید
- گلهای رز را بو کنید
هر کاری که انجام میدهید، اجازه دهید آگاهانه از مشکل دور شوید. درست است که گرفتارید و ضربالاجلهایی وجود دارند، اما قول میدهم 30 دقیقهای که به خودتان آزادی دادهاید تا فکر کنید در آینده 10 برابر بیشتر مفید خواهد بود.
روشنایی جادوی آگاهانه است
لحظهای که در آن میگویید «آها!» واقعیت ندارد.
دستکم بیشتر نتیجهی همهی کارهای دشواری است که برای رسیدن به آن لحظه انجام دادهاید تا اینکه یک لحظه نبوغ باشد. روشنایی در نتیجهی بینش، اشباع و نهفتگی ایجاد میشود.
چرا آدمهای باهوش لحظههایی را تجربه میکنند که در آنها انگار چراغی در ذهنشان روشن میشود؟ چون آنها در حوزههای کاری خودشان متخصصاند و میتوانند تشخیص بدهند کدام ایدهها مبتکرانه و جدید هستند.
اینکه مشکلی که مشغول حل آن هستید چه قدر دشوار است (و چه میزان نهفتگی رخ داده) معمولاً تعیینکنندهی این است که چه قدر طول میکشد تا به مرحلهی روشنایی برسید.
آیا میشود رسیدن به مرحلهی روشنایی را جلو انداخت؟ بله و خیر.
اگر مراحل بالا را به صورت ناخودآگاه دنبال کردهاید، لازم نیست برای رسیدن به آن عجله داشته باشید (خودش اتفاق میافتد). اگر آگاهانه فرایند بالا را دنبال میکنید، بله میتوانید بعد از یک مرحلهی کوتاه نهفتگی با تمرکز بر مشکلی که با آن مواجهید سریعتر به مرحلهی روشنایی برسید.
نمونهی روشنایی از بینش قبلی
مشکل ترک سبد خرید را که مشغول حل آن بودیم به یاد دارید؟ خب، حالا فرایند را طی کردهایم و در ادامه ایدههایی را به عنوان نمونه میبینید که ممکن بود به آنها میرسیدیم.
- میتوانیم پرداخت از طریق آمازون را به کار ببریم تا لازم نباشد مشتری اطلاعات اضافی را وارد کند.
- میتوانیم اطلاعات شخصی کمتری جمعآوری کنیم تا به فرایند سرعت ببخشیم و مشکلات را کاهش دهیم.
- میتوانیم کاری کنیم تا مشتریان فعلی یا کسانی که در درگاههای پرداخت حساب کاربری دارند بتوانند با یک کلیک خرید کنند.
- میتوانیم به کاربرانی که زمان مشخصی را در سایت گذراندهاند کد تخفیف بدهیم و با این کار آنها را تشویق کنیم.
- اگر کاربران سبد خریدشان را ترک کردند، میتوانیم پیشرفت آنها را ذخیره کنیم و با این کار به آنها فرصت بدهیم به فرایند خرید برگردند.
- میتوانیم انیمیشنها و تصویرسازیهای بامزه به صفحه اضافه کنیم تا فرایند را قابلتحملتر و جالبتر کنیم.
- میتوانیم با تبدیل کردن مراحل بزرگتر به مرحلههای کوچکتر باعث شویم خریداران خیال کنند فرایند خرید کوتاهتر است.
- میتوانیم از مشتریان بخواهیم وقتی کالایی را به سبد خریدشان اضافه میکنند، بخشی از اطلاعات تحویل کالا را کامل کنند.
- اگر در حساب کاربری جیمیل (Gmail) وارد شده باشند، میتوانیم برخی از اطلاعات شخصیشان را از گوگل جمعآوری کنیم.
- میتوانیم از برخی سایتهای رقیبمان تقلید کنیم و برای کوتاه کردن فرایند اجازه بدهیم مشتریان با Stripe یا Paypal خرید کنند.
روشنایی بخشی از فرایند خلاقیت است که از بقیهی بخشها بهیادماندنیتر است و باعث میشود مثل نابغهای خلاق به نظر برسید. بنابراین از لحاظ نظری میتوانید کار را اینجا متوقف کنید و باز هم مثل یک ابرقهرمان به نظر برسید.
اما واقعیت این است که باز هم وظیفهی شماست که این ایدههای خلاق را به عمل تبدیل کنید، چون به هر حال ایده داشتن آسان است. 😉
سنجیدنْ بررسی سلامت عقلی ماست
این مرحلهای است که در آن ایدههای شما به معنی واقعی کلمه زنده میمانند یا میمیرند.
تا اینجا، روی ایجاد ایدههای خلاقانه تمرکز کردیم اما بر ارزیابی آنها تمرکز نکردیم. چرا؟
چون ایدههای خلاقانه از جای امنی میآیند که در آن از قضاوت خبری نیست.
اگر پیشاپیش قضاوت کنیم فرایند متوقف میشود. قضاوت باعث میشود کارها بلاتکلیف و بههمریخته بشوند و بهترین ایدههای شما فرصت نداشته باشند به واقعیت بپیوندند.
بعضی از ایدهها مثل جوجه اردک زشت شروع میشوند و برای اینکه به قویی زیبا تبدیل شوند به زمان احتیاج دارند. اگر این ایدهها را خیلی سریع قضاوت کنیم، اجازه نمیدهیم نمود پیدا کنند و نهایتاً این کار باعث میشود ایدههایی که به صورت بالقوه عالیاند کنار گذاشته شوند.
این مسئله به این معنی نیست که ایدههای عجیبترتان را ارزشمند بدانید، بلکه یعنی به خاطر داشته باشید سنجیدن تنها قسمت فرایند است که در آن باید ایدههایتان به صورت عینی قضاوت شوند.
وقتی چند ایده دارید، وقت آن است که این ایدهها را در رابطه با مشکل اصلیای که به حل آن مشغولید بسنجید و ببینید آیا مشکل موجود را برطرف میکنند یا نه.
سنجیدن فهرست ایدههایمان
بر اساس فهرستی که قبلاً از ایدههایمان آماده کردیم، فرایند سنجیدن عینی به این شکل خواهد بود:
- میتوانیم پرداخت از طریق آمازون را به کار ببریم تا لازم نباشد مشتری اطلاعات اضافی را وارد کند.
پتانسیل این را دارد که ایدهی خوبی باشد. لازم است هزینههایی اضافی به آمازون بپردازیم، اما احتمالاً بیشتر کاربرانمان حساب کاربری آمازون دارند.
- میتوانیم اطلاعات شخصی کمتری جمعآوری کنیم تا به فرایند سرعت ببخشیم و مشکلات را کاهش دهیم.
باز هم ایدهی خوبی است. اگر فروش خوبی نداریم، لازم نیست این اطلاعات را برای اهداف بازاریابی جمعآوری کنیم.
- میتوانیم کاری کنیم تا مشتریان فعلی یا کسانی که در درگاههای پرداخت حساب کاربری دارند بتوانند با یک کلیک خرید کنند.
مشکل فعلی را برطرف نمیکند. به چیزی احتیاج داریم که برای همهی کاربران جامعتر و مفیدتر باشد.
- میتوانیم به کاربرانی که زمان مشخصی را در سایت گذراندهاند کد تخفیف بدهیم و با این کار آنها را تشویق کنیم.
کم کردن از ارزش محصول الزاماً مشکل فرایند خرید را برطرف نمیکند. اگر کاربری بعد از x دقیقه نظرش تغییر نکرده باشد، بعد مسئلهی ارزش پیشنهادی مطرح میشود.
- اگر کاربران سبد خریدشان را ترک کردند، میتوانیم پیشرفت آنها را ذخیره کنیم و با این کار به آنها فرصت بدهیم به فرایند خرید برگردند.
این کار آزاردهنده به نظر میرسد، اما ممکن است نتیجهبخش باشد. البته این بیشتر وظیفهی تیم بازاریابی است که این آن را بررسی کند و نتیجه را با شما در میان بگذارد.
- میتوانیم انیمیشنها و تصویرسازیهای بامزه به صفحه اضافه کنیم تا فرایند را قابلتحملتر و جالبتر کنیم.
ممکن است نتیجهبخش باشد. اگر موردِ استفاده مناسبی داشته باشند و وقتگیر نباشند، ضرری ندارد که اینها را اضافه کنید.
- میتوانیم با تبدیل کردن مراحل بزرگتر به مرحلههای کوچکتر باعث شویم خریداران خیال کنند فرایند خرید کوتاهتر است.
پتانسیل این را دارد که ایدهی خوبی باشد. اما برای اینکه درست انجام شود باید آزمایشهای بسیاری انجام دهیم. ممکن است بهتر باشد این کار را دیرتر انجام بدهیم.
- میتوانیم از مشتریان بخواهیم وقتی کالایی را به سبد خریدشان اضافه میکنند، بخشی از اطلاعات تحویل کالا را کامل کنند.
ایدهی جالبی است. اگر این ایده را به درستی به کار بگیریم، روی خرید هم سرمایهگذاری کردهایم.
- اگر در حساب کاربری جیمیل (Gmail) وارد شده باشند، میتوانیم برخی از اطلاعات شخصیشان را از گوگل جمعآوری کنیم.
مطمئن نیستم این کار شدنی باشد و حتی نمیدانم چه طور میشود این کار را انجام داد بدون اینکه الگوهای مخفیانه (Dark Pattern) به نظر برسند.
- میتوانیم از برخی سایتهای رقیبهایمان تقلید کنیم و برای کوتاه کردن فرایند اجازه بدهیم مشتریان با Stripe یا Paypal خرید کنند.
این ایده هم، مثل آمازون، ممکن است نتیجهبخش باشد. Paypal پیچیدگیِ بیشتری به روند خرید فعلی اضافه نمیکند.
تا اینجا، مشخص است که سنجیدن ایدههای قویتر را از ایدههای ضعیفتر جدا میکند.
از اینجا به بعد، میتوانیم ایدههای بهتر را انتخاب کنیم و آنها را به مرحلهی پایانی فرایند خلاقیت ببریم.
اکتشاف فراوانی میآورد
در این مرحله، ایدههایی را که سنجیدهایم و آنها را راهحلهایی ممکن و محتمل دانستهایم به کار میگیریم.
این فرایند جالب است و معمولاً به تکامل ایدههای جدید منجر میشود. چرا؟ چون روی کاغذ هر ایدهی خوبی اگر با معیارهای مناسب مواجه باشد، نتیجهبخش به نظر میرسد.
متأسفانه (و خوشبختانه) در مرحلهی بهکارگیری با مجموعهی جدیدی از مشکلات مواجه میشوید که قبلاً اصلاً وجود نداشتهاند.
وجود مشکلات اضافی الزاماً چیز بدی نیست. خلاقیت با وجود محدودیتها پیشرفت میکند (تا وقتی که این محدودیتها به دلایل مناسبی وجود داشته باشند). بنابراین چالشهایی را که در طول مرحلهی اکتشاف اضافه میشوند به عنوان راهی در نظر بگیرید که در بهبود بخشیدن به ایدهها به شما کمک میکنند.
این ایده را قدری بیشتر با هم بررسی کنیم…
میتوانیم از مشتریان بخواهیم همان ابتدا که محصولی را به سبد خریدشان اضافه میکنند برخی از اطلاعات تحویل کالا را وارد کنند.
این بهترین ایده در این فهرست است و همان ایدهای است که چالشهای جالب بسیاری را به دنبال دارد.
فرض میکنیم واضحترین چالشِ بهکارگیری این راهحل این است که مشتریان باید قبل از خرید یک مرحلهی دیگر را بگذرانند. چه کار میتوانیم بکنیم تا این مرحلهی اضافی ارزشش را داشته باشد؟
- سیستمی را به کار بگیرید که برای کاربرانی که بیش از همه در سایت بودهاند تحویل رایگان قائل باشد.
- سیستمی را به کار بگیرید که برای کاربرانی که کد پستی خود را وارد کردند تحویل رایگان قائل باشد.
- سیستمی را به کار بگیرید که کد پستی را بررسی کند، برای کاربران تحویل رایگان قائل باشد و بعد همهی اطلاعات نشانی را به صورت خودکار کامل کند (تا حدی که فرایند خرید امکانپذیر است).
تکامل ایدهها را میبینید؟ جالبتوجه است که از چنین مشکل سادهای توانستیم به یک راهحل کاملاً منحصربهفرد برسیم که احتمالاً نتایج جالبی به دنبال خواهد داشت.
اکتشاف هرگز به پایان نمیرسد و در نتیجه تمام فرایند ISIIVE به شدت دایرهوار است.
در اکتشاف، ایدههای جدید و جالبی مطرح میشوند و همچنین مشکلات جدید و جالبی برای برطرف کردن مطرح میشوند (که نهایتاً باعث میشود فرایند از سر گرفته شود).
برای مطالعهی بیشتر
اگر از خواندن این پست لذت بردید، خواندن این ۵ کتاب (اصلی) را که در شکلگیری این نوشته کمک کردند پیشنهاد میکنم.
اگرچه کتابهای فوقالعادهی بسیاری در این حوزه وجود دارند، اینها ۵ کتابیاند که این راهنمای جیبی را به شکل امروزیاش درآوردهاند:
این مطلب ترجمهای است از مقاله The Pocket Guide to Creativity نوشته Cassius Kiani
عالی